هزار و یک شب
محبت نیرو مند ترین قدرت جهان و در عین حال ساده ترین نیروی قابل تصور است .

 

 روزی رئیس یک شرکت به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی ازکامپیوتر های اصلی مجبور شد  

با منزل یکی از کارمندانش تماس تلفنی بگیرد.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت :« سلام.»

رئیس پرسید :« بابا خونه س؟»

صدای کوچک،آرام گفت:«بله.»

_می تونم با او صحبت کنم ؟

کودک خیلی آهسته گفت:«نه!»

رئیس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسالصحبت کند،گفت:«مامانت اونجاس؟»

-- بله.

-- می تونم با او صحبت کنم ؟

دوباره صدای کوچک گفت:«نه!»

رئیس به امید اینکه شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد،پرسید :«آیا کس دیگری اونجاس ؟»

کودک زمزمه کنان پاسخ داد:« بله یک پلیس !»

 

رئیس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند ،پرسید:« آیا می توانم با پلیس صحبت کنم ؟»

کودک خیلی آهسته پاسخ داد :« او مشغول است !»

--مشغول چه کاری؟

کودک همانطور باز آهسته جواب داد:« مشغول صحبت با مامان و بابا و آتشنشان!»

رئیس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری که از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود، پرسید :« این چه صدایی است ؟»

صدای  ظریف و آهسته کودک پاسخ داد:« هلی کوفتر!»

رئیس بسیار آشفته و نگران پرسید :« آنجا چه خبر است؟»

کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس  آمیخته به احترامی در آن موج می زد، پاسخ داد:« گروه جستوجو همین الان از هلی کوفتر پیاده شدند.»

رئیس که زنگ خطر در گوشش به صدا در آمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید:« آنها دنبال چی می گردند؟!»

کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجوا کنان صحبت میکرد، با خنده ریزی پاسخ داد:« من!»

 

 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 112
بازدید ماه : 112
بازدید کل : 27824
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

La lune♡papillon bleu の妖精